میزهای کوچکی که صندلیهایی اطرافش چیده شده است. ترموسهای آب جوش که غلغل میکنند و دوسه نفری که با جلیقه راهنمای زائر ایستاده اند. همه در تکاپو هستند. یک نفر غرفه اش را مرتب میکند. کمی آن طرف تر، دیگری صندلیهای قرمز و سفید کوچک را مرتب میچیند. یک نفر با لباس هلال احمر روبه روی غرفه دیگری ایستاده است. چشمم دختربچه کوچکی را دنبال میکندکه با یک دستش دست مادر و با دست دیگرش دست پدرش را گرفته است. درحالی که نصفه ونیمه روی هوا میپرد، به سمت یکی از غرفهها میرود. خودروهایی که به ترتیب پارک کرده اند، از پلاک هایشان مشخص است که زائران تازه وارد شهرمان شده اند. اینجا ایستگاه استقبال از زائران مقابل بوستان جنگلی غدیر است؛ جایی که بیش از ۷۰ درصد زائران از این مسیر با خودروهای شخصی خودشان را به مشهدالرضا (ع) میرسانند.
مرد میان سالی با لبخند بلند میشود و پشت پنجره غرفه میآید. فامیلی اش را میپرسم. خودش را حاجی بابایی معرفی میکند. جلیقهای به تن دارد که نشان میدهد برای خدمت رسانی به زائران در این ایستگاه حضور دارد. داخل غرفه دو ترموس بزرگ در حال غلغل کردن است و کتری چای را بین این دو قرار داده اند. بلند میشود که چای بریزد. تشکر میکنم و از او میخواهم درباره کارش بگوید. میگوید: «در این غرفه آماده پذیرایی بیست وچهارساعته هستیم. چای و آب جوش میدهیم. سه چهارنفری شیفت هستیم تا هر لحظه زائران آقا از راه برسند، بتوانیم پذیرایی کنیم.»
میخواهم کمی از حس وحالش برایمان بگوید: «خدمت برای زائران آقا توفیق میخواهد که خداراشکر امسال قسمت و روزی من شده است که چند روز اینجا خدمتگزارش باشم. ان شاءا... که خدا قبول کند. همین که اینجا یک استکان چای داغ به دست زائران میدهیم و با استقبال گرممان خستگی راه را از تنشان بیرون میکنیم، رضایت امام رضا (ع) را به همراه دارد و این برایم ارزشمند است و من آن را با افتخار انجام میدهم.»
در محوطه کنار ایستگاه صلواتی، میزهای مرتبی چیده شده است. سری به آنجا میزنم. چندنفر ایستاده اند. یکی از آنها جلیقه راهنمای زائر به تن دارد. با او هم کلام میشوم. خودش را علیزاده معرفی میکند و میگوید: «این میز و صندلیها برای اسکان موقت زائران است؛ برای اینکه اینجا دقایقی بنشینند، چای بنوشند و اندکی استراحت کنند.» میپرسم این روزها که به جای عیددیدنی باید اینجا باشید، شکایتی ندارید؟ لبخند میزند و میگوید: «همین حس وحالی که برای پذیرایی از زائران داریم، خودش عالمی دارد.»
کتابچهها و بروشورهای مرتبی روی میز چیده شده است و دو نفر پشت میز در سمت راست و چپ غرفه پشت میزها نشسته اند. کتابچهها و بروشورهای سمت راست بیشتر نقشه و معرفی مکانهای مشهد هستند و کتابچههای سمت چپ نام شهرستانهای اطراف مشهد روی جلدشان به چشم میخورد. آقای حیدری که در سمت راست غرفه نشسته است، میگوید: «در این ایستگاه درباره مسیرهای داخل شهر، نشانی هتلها یا مکانهایی که زائران بتوانند در آن مستقر شوند، راهنمایی میکنم.»
به کتابچهها و بروشورهای روی میز اشاره میکند و میگوید: «این نقشهها و راهنمای مشهد را بین مسافران توزیع میکنیم. حتی تعدادی بروشور به زبانهای عربی و انگلیسی هم آماده کرده ایم. درباره اسکان هم که دغدغه بیشتر مسافران است، راهنمایی میکنیم. مثلا مکانهای زیادی برای اسکان زائران در شهر مهیا شده است. کمپ غدیر روبه روی همین ایستگاه است، یا اسکان فرهنگیان، زائرشهرهای رضوی که هزینه کمتری نسبت به هتلها دارند. برای چادر زدن هم محلهایی مانند سالنهای ورزشی پیش بینی شده است که برای میزبانی از زائران آماده سازی شده اند. حتی پیش بینی شده است که اگر هوا بارانی یا سرد بود، در کانکسهای داخل بوستان زائران مستقر شوند. داخل بوستان هم امکانات تفریحی و فروشگاههایی برای خرید هست که از این جنبه هم برای زائران توضیح میدهیم.»
میپرسم اگر ظرفیت بوستانی تکمیل شد، چطور به زائران اطلاع رسانی میکنید؟ میگوید: «از طریق کانالی که در فضای مجازی داریم، به ما اعلام میشود و ما هم به مسافران میگوییم که بوستان یا محل دیگری را برای اسکان انتخاب کنند.»
در سمت چپ غرفه نیز پسر جوانی که اسمش ابوالفضل است، نشسته و درباره خدماتی که ارائه میدهد، میگوید: «من هم از طرف میراث فرهنگی مستقر شده ام. وظایف من هم مشابه آقای حیدری است. زائران و مسافران را راهنمایی میکنیم که دغدغه اسکان نداشته باشند.» میگویم مثلا اگر من بخواهم در یک منطقه خاص از شهر اسکان داشته باشم، چطور راهنمایی میکنید؟
میگوید: «از سایت میراث فرهنگی و روی نقشه بررسی میکنیم و نزدیکترین جا به مکانی را که میخواهید، به شما اطلاع میدهیم. البته اکنون از طریق یک شماره تلفن استعلام میگیرم و اطلاع میدهم. اینجا شبانه روزی در سه شیفت در خدمت زائران هستیم.»
نرگس بهزادیان فرد خانمی است که در این ایستگاه میزبان زائران است و خودش را از اعضای داوطلب واکنش اضطراری شهرداری منطقه ۷ معرفی میکند. برگههایی را نشانم میدهد که نقاشیهای رنگارنگی رویشان کشیده شده است. داخل غرفه سمت چپ یک میز و صندلی قرمز هم به چشم میخورد که رویش اوریگامی است. میگوید: «میزکناری از طرف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. خانم یزدان پناه با بچهها بازیهای فکری میکند و برایشان اوریگامی درست میکند. اما در بخش من طرحی را که از قبل روی کاغذ چاپ شده است، برای رنگ آمیزی به بچهها میدهیم.»
یکی از نقاشیهای رنگ شده را نشانم میدهد و میگوید: «تلاش میکنیم مفهوم تفکیک زبالههای خشک وتر را به بچهها آموزش بدهیم. هدایایی هم به بچهها داده میشود. برای بزرگ ترها هم این مسئله را توضیح میدهیم که تفکیک زبالهها تا چه اندازه در حفظ محیط زیست مفید است و حتی پوست میوهها میتواند در تأمین خوراک طیور اهمیت داشته باشد.»
از حس وحال بچهها میپرسم که در این ایستگاه میتوانند با این فضا ارتباط برقرار کنند؟ میگوید: «بیشترشان حس وحال خوبی دارند. بچهها اصلا حس غریبی نمیکنند. همین خیلی حس خوشایندی است. حتی برایمان دست نوشتههایی مینویسند یا دل نوشتههایی برای امام رضا (ع) به یادگار میگذارند و ما هم هدیههایی را برای یادگاری به بچهها میدهیم.»
روی کاغذهای نقاشی، اسم بچهها و شهرهایشان به چشم میخورد؛ از کرج، سیستان وبلوچستان، زنجان، لرستان و.... از حس وحال خودش میپرسم. میگوید: «خیلی حس شیرینی است که بچهها را خوش حال و ذوق زده میبینم. بچهها هم زائران امام رضا (ع) هستند و در ابتدای ورود به مشهد، ایجاد این حس وحال خوب میتواند برایشان یادگاری قشنگی باشد.»
رحمان احمدیان از اعضای اورژانس مشهد است که در این غرفه خدماتی را به زائران ارائه میکند: «در این ایستگاه کنترل فشار خون، ضربان قلب، قند خون و... را انجام میدهیم. راجع به بیماریها زائران را راهنمایی میکنیم. همکار مرکز بهداشت ما هم که اینجا هستند، نکاتی درباره تغذیه در سفر را به زائران میگوید. موردهای اورژانسی هم اگر به ما مراجعه کنند، حتما به آنها خدمات لازم ارائه میشود. اگر سرم تراپی یا پانسمان و... لازم باشد، انجام میدهیم. چون کنار بزرگراه هستیم، ممکن است تصادفی رخ بدهد؛ بنابراین تجهیزات و وسایلی داریم که بتوانیم رسیدگی کنیم. اینجا دوازده ساعته فعال هستیم و شبها هم همکاران نگهبان هستند و اگر اتفاقی بیفتد، تماس میگیرند. اطراف چند پایگاه اورژانس است که سریع در محل حاضر میشوند.»
از او میخواهم توصیهای به زائران بکند و او میگوید: «با احتیاط بیشتری در مسیر رانندگی کنند تا دچار حادثه نشوند. نکات غذایی را حتما رعایت کنند که مشکلات ناشی از مسمومیت غذایی اتفاق نیفتد و درنهایت آرزوی قلبی ماست که سفر خوبی داشته باشند.»
در کنار غرفه هلال احمر، ایستگاه پلیس راهور به چشم میخورد. در همین مدت یکی دو خودرو پلیس تردد میکنند و در حال خدمت رسانی هستند. در حال عبور از مقابل ایستگاه ها، نمازخانه با نمای محرابی اش توجهم را جلب میکند. بدون شک با نور سبزی که برای آن تعبیه شده است، حتما در شب نمای زیباتری هم دارد. دو کانکس سرویس بهداشتی آقایان و بانوان نیز در انتهای محوطه به چشم میخورد. همه چیز در این ایستگاه مهیای میزبانی هرروزه از زائرانی است که به مشهد مقدس مشرف میشوند.